قرآن کلام نورانی

قرآن کلام نورانی

قرآن کلام نورانی
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

شرایط سیاسی زمان امام حسن عسکری علیه السلام

امام علی علیه السلام فرمودند :

امام حسین علیه السلام فرمودند :

پیش داوری

ویژگی های دوران امامت امام هادی علیه السلام

امام هادی علیه السلام

مثلث عشق

لباس بدن نما

علم بهتر است یا ثروت؟!

آقای عباسی چرا از رهبر انتقاد نمی کنید؟

سؤالهای شب اول قبر

اسرار نام های حضرت فاطمه (س)

حکم شوخی با نامحرم چیست؟

نظر رهبر معظم انقلاب راجع به عید نوروز

نوروز

پیامبر و اهل بیت ایشان عالی ترین سرمشق اخلاقی برای دنیای بشریت هستند

تقویم دسکتابی شمیم یار 1393

زیارت جامعه کبیره

قرار نهاوند منشاوی سوره آل عمران آیه 8

تغییر جنسیّت‌ ناراضیان جنسی

کلیپی زیبا از خدام حرم امام حسین علیه السلام

کلیپی زیبا از پسر 3 ساله - حافظ کل قرآن

تلاوت استاد سعید طوسی در سنین نوجوانی...

حوادث 11 سپتامبر در قرآن

جملات زیبا چارلی چاپلین به دخترش

آیا خانه و ماشین ولوازم مورد نیاز انسان یا خانواده خمس دارد؟

خاطره ای از سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت

نظر مراجع نسبت به موسیقی درمانی برای افسردگی و غیره ...

دعای امیر المؤمنین با صدای سماواتی در مسجد کوفه

آیا پس انداز حقوق ماهیانه خمس دارد؟

آخرین نظرات
نویسندگان
۰۴
بهمن

هدایت در کتب لغت دو معنای «ارائه طریق» و «رساندن به مقصد و مطلوب» را در بردارد؛ و معمولاً در ارائه راه مطلوب و مثبت به کار می‌رود.
امام هادی، حضرت علی بن محمد النقی و معروف به ابن الرضا (علیه‌السلام) خورشید نورافشانی بود که از سال‌های 220 ق تا سال 254 رسالت رهبری و هدایت امت بزرگ اسلامی را بر دوش داشت و حدود سی و چهار سال ناخدای کشتی اسلام در میان امواج وحشتناک عصر عباسی بود.
هادی آل محمد (علیه‌السلام) هم قبله را به خوبی می‌شناخت، هم قبیله را، هم مردم را، هم مردان ساحت سیاست را، او راه دست یابی به مقام قرب خدا را از اولیای او آموخته بود. از حیله‌ها و نیرنگ‌ها و مطامع و خواسته های دشمنان توحید و عدالت آگاه بود.
در روزگاری که جهل و غفلت عمومی از یک سو و شهوات و شبهات حکومتی از سوی دیگر، فضای زندگی را از ظلمت و ظلم پر کرده بود و به دست گرفتن شمعی کوچک هم، گناهی بزرگ تلقّی می‌شد، هادی امت، خورشی دوار بر آفاق زندگی بشریت تابیدن گرفت و بشریت مظلوم و حق طلب را از افتادن در پرتگاه هواپرستی و جهالت و چاهسار بیداد و کفر و شرک و نفاق مصون داشت.

  • علی اکبر هدایتیان
۰۴
بهمن

متن آیه 

إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ


ترجمه

همانا مردان و زنان صدقه‏ دهنده و (آنان که) به خداوند وامى نیکو داده‏اند، برایشان پاداشى چند برابر است و براى آنان اجرى نیکو خواهد بود.


تفسیر

براى دریافت الطاف الهى، هم صدقه و کمک‏هاى بلاعوض لازم است و هم قرض الحسنه و کمک‏هایى که برگشت دارد. «المصّدقین... اقرضوا اللّه»
وام به بندگان خدا، به منزله وام دادن به خداوند است. «اقرضوا اللّه» به جاى «اقرضوا النّاس»
مهم نجات فقرا، از فقر است، خواه از طریق انفاق باشد از طریق قرض. «المصّدقین... اقرضوا...»
قرض وانفاق، در ظاهر کم‏شدن و کندن مال است، و در واقع رشد است. «یضاعف»
قرار دادن پاداش، راه تشویق مردم به کار خیر است. «یضاعف... أجر کریم»
انفاق و وام، نشانه کرم است، و پاداش کریم، اجر کریم است. «المصدقین... أقرضوا... لهم اجر کریم»

  • علی اکبر هدایتیان
۰۳
بهمن



دریافت
حجم: 6.24 مگابایت

  • علی اکبر هدایتیان
۰۳
بهمن

یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک اسکناس هزار تومانی را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟
دست همه حاضرین بالا رفت.
سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگا ه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟
و باز هم دست‌های حاضرین بالا رفت.
این بارمرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت: دوستان ، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید.
و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همین طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که می‌گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می‌شویم، خم می‌شویم، مچالــه می شویم، خاک آلود می‌شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی‌دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم پر ارزشی هستیم. [1]

پی نوشت :

[1] . نرم افزار نیش­ها و نوش ها، سایت اسک دین دات کام

  • علی اکبر هدایتیان
۰۳
بهمن

کلام شهید
 مواظب باشید که در صحنه ى امتحان الهى مردود نشوید و شرمسار در قیامت نباشید که پاسخ ندهید چرا مقدمه ى ظهور ولى و حجت خدا را فراهم نکردید؟
شهید محمدحسین فاضلى


خاطره
 سرهنگ بود. سرهنگ زمان شاه خدمت کرده بود . اهل نماز و دعا نبود. مصطفی راکه می دید؛ سلام نظامی می داد. هر دو فرمانده بودند . مصطفی که دعا می خواند ، می آمد یک گوشه می نشست. روضه خواندنش را دوست داشت. چراغ ها که خاموش می شد، کسی کسی رانمی دید . قنوت گرفته بود . سرش را انداخته بود پایین، گریه می کرد. یادش رفته بود فرمانده است. بلند بلند گریه می کرد. می گفت « همه ی این ها را از مصطفی دارم.»
شهید ردائی پور
  • علی اکبر هدایتیان
۰۳
بهمن

سؤال

چنانچه انسان درآمد سال خمسى را در پایان سال خمسى تبدیل به کالا و یا سکّه نماید تا آن را در آینده جهت مصرف در مؤونه بفروشد، آیا وجوب تخمیس از او ساقط مى‌شود یا نه؟   


جواب

تبدیل درآمد سال در پایان سال خمسى به سکه یا کالاى دیگر جهت فروش آن در آینده براى صرف آن در مؤونه موجب سقوط وجوب خمس آن نمى‌شود.


  • علی اکبر هدایتیان
۰۳
بهمن

امام جواد علیه السلام فرمودند :   

عِزُّ المُؤمِنِ غِناهُ عَنِ النَّاسِ. (بحارالأنوار،ج75،ص 109،ح‏12)
 عزّت مؤمن در بى‏نیازى او از مردم است

  • علی اکبر هدایتیان
۰۳
بهمن

القاب امام هادی علیه السلام    
مشهورترین القاب آن حضرت نقی و هادی است. (گاهی آن حضرت را نجیب و مرتضی و عالم و فقیه و ناصح و امین و مؤتمن و طیّب و متوکّل می‌گفتند) و لکن لقب اخیر را آن حضرت مخفی می‌کرد و اصحاب خود را فرموده بود از این لقب اعراض کنید به جهت آن که لقب خلیفه متوکّل علی اللّه بود در آن زمان. (منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 3، ص:1836)

از جمله القاب آن حضرت یکی نقی است یعنی پاکیزه از جمیع عیوب؛ و این اشارتست به عصمت و طهارت آن حضرت و پاکیزگی از عیوب حسبی نسبی با آنکه آن حضرت نقاوه و برگزیده ائمه عظام و اجداد کرام خود است. دیگر از القاب آن. حضرت هادی است زیرا که او را نماینده مردمان است. (وسیلة الخادم إلی المخدوم، الخنجی، ص:182)

  • علی اکبر هدایتیان
۰۳
بهمن

متن آیه

أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ


ترجمه

آیا براى کسانى که ایمان آورده‏اند، زمان آن نرسیده که دل‏هایشان براى یاد خدا و آنچه از حق نازل شده، نرم و فروتن گردد و مانند کسانى نباشند که پیش از این، کتاب آسمانى به آنان داده شد، پس زمان طولانى بر آنان گذشت و دل‏هایشان سخت گردید و بسیارشان فاسق گشتند؟


تفسیر

براى دعوت به خشوع، از اهرم ایمان استفاده کنید. (شما که ایمان دارید چرا خشوع ندارید؟) «الم یأن للذین آمنوا أن تخشع قلوبهم»
ذکر خدا و تلاوت آیات قرآنى، زمینه‏ساز خشوع قلب است. «تخشع قلوبهم لذکر اللّه و ما نزل من الحقّ»
یاد الطاف الهى و یاد عفو و قهر و سنّت‏هاى او، وسیله‏ى خشوع است. «ان تخشع قلوبهم لذکر اللّه»
از تاریخ پیشینیان عبرت بگیریم. «و لایکونوا کالّذین...»
تداوم غفلت، سبب سنگدلى مى‏شود. «فطال علیهم الامد فقست قلوبهم»
سنّت‏هاى الهى براى همه امّت‏ها یکسان است. «و لایکونوا کالّذین... من قبل»
از مهلت دادن الهى سوء استفاده نکنیم. «فطال علیهم الامد فقست قلوبهم»
سنگدلى، زمینه فسق و گناه است. «فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون»
ابزار هدایت به تنهایى کافى نیست، آمادگى روحى لازم است. «اوتوا الکتاب... فقست قلوبهم..»

  • علی اکبر هدایتیان
۰۲
بهمن



دریافت
حجم: 826 کیلوبایت

  • علی اکبر هدایتیان
۰۲
بهمن



دریافت
حجم: 759 کیلوبایت


  • علی اکبر هدایتیان
۰۲
بهمن


دریافت
حجم: 32.3 کیلوبایت


  • علی اکبر هدایتیان
۰۲
بهمن

سحر درمانی واقعیت یا خیال؟

سؤال: شخصى، که زندگى عادى خود را مى‌گذرانده، ناگهان دچار مشکلات عدیده مى‌گردد! یکباره افسردگى، ناراحتى‌هاى عصبى، کم خوابى و بى‌حوصلگى، نظم زندگى‌اش را از هم مى‌پاشد! با مراجعه به چند پزشک متخصّص اعصاب و روان، نه تنها هیچ گرهى از کار او گشوده نمى‌شود، بلکه روز به روز حالش بدتر مى‌شود، تا بالاخره از مراجعه به پزشک ناامید، و به یک ساحر معروف مراجعه مى‌کند. وى پس از سعى و تلاش زیاد، مى‌گوید: «کسى تو را سحر کرده، شاید به زودى عمرت به سر آید!» ساحر معروف، با همدستى یک ساحر دیگر، چند عدد تعویذ و دعا را کشف مى‌کند، که اسم آن شخص روى آن نوشته شده، و همراه با اشیاى عجیب همچون فولاد، سوزن، استخوان و مانند آن، در یک جا قاب شده بود. ساحر با این که با آن شخص آشنا نیست، اسم کسى که این کارها را کرده به او مى‌گوید، او هم به یقین رسیده که عامل این سرگردانى و بدبختى همان شخص است. حال با توجّه به این که تمام زندگى وى از هم پاشیده (البتّه بعد از پیدا شدن و پاره شدن کاغذهاى مذکور حالش بهتر شده است) و اگر کمک ساحران نبود تا چند روز دیگر رشتۀ زندگى‌اش از هم پاشیده مى‌شد. عامل این بدبختى‌ها و رنج هاى وى چه تاوانى باید بپردازد؟
آیت الله مکارم شیرازی: قول ساحران اعتبارى ندارد، به آن اعتنا نکنید. دستورى به شما مى‌دهم، اگر عمل کنید حال شما ان شاء اللّه خوب خواهد شد: نمازها، مخصوصاً نماز صبح را اوّل وقت بخوانید، و بعد از نماز صبح دست راست را روى سینه بگذارید، و هفتاد مرتبه «یا فتّاح» بگویید. سپس 110 مرتبه صلوات بفرستید. در هر شبانه روز پنج مرتبه آیة الکرسى بخوانید، و به خود بدمید. و هر وقت گرفتار ناراحتى فکرى شدید، ذکر «لا حول و لا قوّة الّا باللّه» را بگوئید. این برنامه را تا چهل روز ادامه دهید، ان شاء اللّه مشکل شما برطرف خواهد شد. [1]


پی نوشت :

[1] آیت الله مکارم، استفتاءات جدید؛ ج‌3، ص: 574.

  • علی اکبر هدایتیان
۰۲
بهمن

کلام شهید
 من علاقمندم که با بی آلایشی تمام، همیشه در میان بسیجی ها باشم و به درد دل آنها برسم.
شهید حاج حسین خرازی


خاطره
 برنامه های تلویزیون زمان شاه خیلی مبتذل بودن؛واسه همین پدربزرگش که روحانی بود؛اجازه نمی داد بچه ها و نوه هاش بشینن و اونا رو تماشا کنن.بعضی وقتها بچه ها برای دیدن تلویزیون اصرار می کردن،اما زهرا همیشه طرف پدر بزرگش بود و از این کارش دفاع می کرد.
می گفت:«ما یه خونواده روحانی هستیم و وظیفه داریم مردم رو با دین آشنا کنیم.واسه همین باید اول خودمون بهش عمل کنیم تا همه از ما یاد بگیرن.»
(شهیده سیده زهرا زکی پور)
  • علی اکبر هدایتیان
۰۲
بهمن

مادر امام هادی علیه السلام    


مادر گرامی امام هادی 
علیه السلام  سمّانه مغربیه، معروف به سیده است و در جنّات الخلود آمده است که آن بانو، همیشه روزه مستحبی می گرفت و در زهد و تقوا مثل و مانند نداشت.
علی بن مهزیار از حضرت هادی
علیه السلام  روایت کرده که فرمود: مادرم به حقّ من عارفه است و او از اهل بهشت است. به او شیطان سرکش نزدیک نمی شود و خداوند نگهبان اوست.

  • علی اکبر هدایتیان
۰۲
بهمن

 آیه شماره 11  از سوره مبارکه حدید
 متن آیه   ( مَن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ
)


ترجمه

( کیست آن که به خدا وام دهد، وامى نیکو، تا خداوند آن را براى او دوچندان کند و براى او پاداشى گرانمایه است.)


تفسیر

خداوند، خود را در جانب محرومان قرار داده و از مردم طلب وام مى‏کند. گویا خداوند، ضامنِ آنان شده و پاداش وام را تضمین نموده است. «من ذا الّذى یقرض اللّه»
کار خیر اگر به صورت خلق و خو درآید، ارزش بیشترى دارد. «یقرض اللّه...»
نفسِ عمل مهم نیست، حَسَن بودن آن مهم است. «قرضاً حسناً»
قرض دادن کاهش مال نیست، افزایش آن است. «فیضاعفه»
آنجا که کار سخت است، اهرم قوى لازم دارد. (چون دل کندن از مال سخت است، خداوند پاداش چند برابر را مطرح مى‏کند.) «فیضاعفه له و له أجر کریم»
قرض دادن، نشانه کرامت است و خداوند براى انسان کریم، اجر کریم قرار داده است. «و له أجر کریم»
براى تربیت و رشد دیگران، باید آنان را تکریم نمود. «و له أجر کریم»

  • علی اکبر هدایتیان
۰۱
بهمن



دریافت
حجم: 38.8 کیلوبایت


  • علی اکبر هدایتیان
۰۱
بهمن



دریافت
حجم: 43.6 کیلوبایت


  • علی اکبر هدایتیان
۰۱
بهمن



دریافت
حجم: 1.37 مگابایت


  • علی اکبر هدایتیان
۰۱
بهمن

هوش و اندیشه

اگر انسان، باهوش و اندیشه به دنیا مى آمد
اگر نوزاد فهیم و عاقل به دنیا مى آمد، وقت تولد جهان هستى را انکار مى کرد و هنگامى که با حیوانات، پرندگان، و دیگر موجودات غریب رو به رو مى گشت و هر ساعت و هر روز پاره اى از اشکال مختلف شگفت عالم را که از پیش ندیده بود مى دید، هر آینه عقل و اندیشه اش سرگشته و گمراه مى گشت. بدان که اگر عاقلى را به اسیرى از سرزمینى به سرزمین دیگر ببرند (از دیدن شگفتی هاى نامأنوس ) همواره واله و سرگشته است و به خلاف کودکى که در کودکى اسیر شود به سرعت، زبان و آداب (آن سرزمین جدید) را فرا نمى گیرد. نیز اگر نوزاد، دانا و هوشمند پاى در جهان مى نهاد از اینکه (آنقدر ناتوان است که توان راه رفتن ندارد ناچار) باید دیگران بر دوشش گیرند، شیرش ‍ بنوشانند، در جامه اش بپیچند و در گاهوارش بخوابانند. سخت احساس ‍ خوارى و پستى مى کرد و از سوى دیگر او به خاطر ظرافت و طراوت و رطوبت بدن ، هیچ گاه از این امور بى نیاز نیست (در نتیجه چه بسا در هلاکت مى افتاد و یا رشد روحى و بدنى مناسبى نمى کرد.)
همچنین در چنین حالى آن شیرینى ، دلبندى و محبوبیت کودکان را نداشت ؛ از این رو آنان در حالى به دنیا مى آیند که از کار جهان و جهانیان غافلند. اینان با ذهن ضعیف و شناخت اندک و ناقص خود با همه چیز رو به رو مى شوند، اما اندک اندک و گام به گام و در حالتهاى گوناگون بر شناخت و آگاهى آنان افزوده مى شود. کودک ، پیوسته چنین کسب شناخت مى کند تا آنکه از مرحله حیرت و سرگشتگى و تاءمل ، پاى فراتر مى نهد و با کمک عقل و اندیشه ، قدم در وادى تصرف و تدبیر و چاره اندیشى معاش و... مى گذارد. از حوادث، پند مى گیرد، اطاعت مى کند و یا در اشتباه و فراموشى و غفلت و گناه سقوط مى کند.
حکمتهاى فراوان دیگرى نیز در پس این امر نهفته است؛ از جمله : اگر کودک در گاه تولد، عقلى کامل داشت و مستقل و خودکفا مى بود، شیرینى فرزند دارى از میان مى رفت . پدر و مادر به مصالحى که در تربیت کودک نهفته است نمى رسیدند؛ در نتیجه، تربیت، سرپرستى و رحم و شفقت بر آنان هنگام پیرى بر فرزند لازم نبود. (زیرا پدر و مادر در قبال او زحمتى نکشیده اند که او در سن کهنسالى و نیاز، به آنان برسد. او از آغاز، مستقل و بى نیاز از والدین بوده است.)
همچنین با این فرض، در میان فرزندان و والدین هیچ پیوند و الفتى حاکم نبود؛ زیرا کودکان از تربیت و سرپرستى پدران بى نیاز بودند و از زمان تولد از پدران خویش جدا مى گشتند. او نیز پس از آن ، پدر و مادرش را (و خواهر و برادرش را) نمى شناخت و این عدم شناخت باعث مى شد که بر سر راه ازدواج با مادر و خواهر و دیگر محارم مانعى پدید نیاید. و کمترین مفسده و بلکه شنیعترین و قبیحترین زشتى هنگامى است که چنین طفل هوشمندى، در هنگام تولد بر چیزى نظر افکند که رخصت این عمل را از او ستانده اند و سزاوار نیست که چنین کند.آیا نمى بینى که چگونه هر چیز آفرینش در جاى مناسب خود استوار گشته و در ریز و درشت اجزاى هستى، اندک خلل و ناصوابى پیدا نیست؟

  • علی اکبر هدایتیان