۳۰
بهمن
کلام شهید | |
خاطره عملیات والفجر 8 تموم شده بود.شب که شد ، بچه ها از فرط خستگی همه خوابشون برد اما محمد جواد و شهید سعیدی نیا نمی خوابیدن.می رفتن گالن های بیست لیتری رو پر از آب می کردند ، میذاشتن کنار سنگر بچه ها.می خواستن بچه ها برای وضوی نماز صبح راحت باشن. وقتی کارشون تموم میشد تازه محمد جواد می رفت نماز شب بخونه،اونقدر توی مناجاتاش الهی العفو می گقت که بیهوش میشد... شهید محمد جواد دو رولی |