نمونه ای از کرامت و بزرگواری در سیره امام حسن عسگری علیه السلام
ابو هاشم جعفری (ره )
گفت : به حضور امام حسن عسکری علیه السلام رفتم ، هدفم این بود که نگین انگشتری را از آن حضرت تقاضا کنم ، تا
انگشتری بسازم و آن نگین را به عنوان تبرک ، بر سر انگشترم بگذارم ، ولی وقتی که به
حضورش شرفیاب شدم ، به طور کلی آن تقاضا را فراموش کردم ، پس از ساعتی ، بر خاستم و
خداحافظی کردم ، همین که خواستم از محضرش بیرون بیایم ، انگشتری را به طرف من
نهاد و فرمود: (تقاضای تو، نگین بود، ما به تو نگین را با انگشترش دادیم ، خداوند
این انگشتر را برای تو مبارک گرداند). از این حادثه ، تعجب کردم ، که آن حضرت به
آنچه در ذهنم پوشیده بود، خبر داد، عرض کردم : (ای آقای من ! براستی که تو ولی خدا
و همان امامی هستی ، که خداوند فضل و اطاعت آن امام را دین خود قرار داده است
).
فرمود: غفر الله لک یا ابا هاشم : ( خدا تو را ببخشد ای ابو هاشم ). ( اعلام
الوری ، ص 356)
داستانهای شنیدنی از
چهارده معصوم علیهم السلام
نوشته : محمد محمدی اشتهاردی