دانش آموز شهید محمد رضا شمس الدین
چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۲۷ ق.ظ
کلام شهید | |
خاطره دلم راضی نمیشد برود. گفتم : «اگر بروی شیرم را حلالت نمی کنم.» گفت : «قبول! یعنی راضی هستی من توی خیابان تصادف کنم و بمیرم ولی در جبهه شهید نشوم؟! اصلا اگر نگذاری بروم شکایتت را پیش حضرت زینب (سلام الله علیها) میکنم. مگر خون من از خون علی اکبر و علی اصغر امام حسین رنگین تر است؟» می دانستم حریفش نمیشوم. گفتم : «برو ، خدا به همراهت...» دانش آموز شهید محمد رضا شمس الدین |
- ۹۲/۱۲/۲۱