شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۲۴ ب.ظ
|
محمد بن ابراهیم بن مهزیار (ره ) که پسر وکیل
امام حسن عسکری علیه السلام در
اهواز بود می گوید: بعد از وفات امام حسن عسکری علیه السلام، درباره جانشین آن حضرت ، شک کردم ، و نزد
پدرم (ابراهیم ) مال زیادی که مربوط به امام علیه السلام بود، جمع شده بود، پدرم آن مال را برداشته و سوار کشتی شد، و
من نیز برای بدرقه به دنبالش رفتم ، در کشتی تب سختی کرد و گفت : پسر جان مرا بر
گردان که این بیماری ، نشانه مرگ است ، و به من گفت : نسبت به این مال از خدا بترس
(و آن را از دستبرد ورثه و دیگران حفظ کن و به صاحبش برسان )، و وصیت خود را به
من کرد و پس از سه روز از دنیا رفت . من با خود گفتم : پدرم وصیت بی موردی نکرده
است ، من این اموال را به بغداد می برم و خانه ای در آنجا اجاره می کنم ، و این
اموال را در آنجا نگه می دارم تا امام بر حق برای من ثابت گردد، آنگاه آن اموال را
به او می سپردم ... به بغداد رفتم و اموال را در خانه ای اجاره ای ، کنار شط،
جای دادم ، پس از چند روز از آستان قدس امام زمان عجل الله فرجه نامه ای برای من آمد که نمام مشخصات آن اموال
، و حتی قسمتی از آن را که خودم نمی دانستم ، در آن نامه نوشته شده بود، من اطمینان
یافتم و همه آن اموال را به آن نامه رسان سپردم ، پس از چند روز، نامه دیگری آمد که
ما تو را به جای پدرت نصب کردیم ، خدا را شکر و سپاسگزاری کن . ( ترجمه ارشاد شیخ ،
ج 2، ص 333 و 334) داستانهای شنیدنی
از چهارده معصوم علیهم السلام نوشته : محمد محمدی اشتهاردی
|
-
۰
۰
- ۹۲/۱۲/۲۴