جمعه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۱۹ ق.ظ
سدیر صیرفى
مى گوید: من با سه نفر از صحابه محضر امام صادق رسیدیم، دیدیم آن بزرگوار بر روى
خاک نشسته و مانند فرزند مرده جگر سوخته گریه مى کرد. آثار حزن و اندوه از چهره اش
نمایان است، اشک می ریزد، و چنین مى فرمود: سرور من غیبت (دورى ) تو خوابم را گرفته
و خوابگاهم را بر من تنگ کرده و آرامشم را از دلم ربوده . آقاى من غیبت تو
مصیبتم را به مصیبتهاى دردناک ابدى پیوسته است. گفتم :خدا دیدگانت را نگریاند اى
فرزند بهترین مخلوق ! براى چه این چنین گریانى و از دیده اشک مى بارى؟ حضرت آه
دردناکى کشید و با تعجب فرمود: واى بر شما، سحرگاه امروز به کتاب جفر نگاه مى کردم
و آن کتابى است که علم منایا و بلایا و آنچه تا روز قیامت واقع شده و مى شود در آن
نوشته شده، درباره تولد غائب ما و غیبت و طول عمر او دقت کردم و همچنین دقت کردم در
گرفتارى مؤ منان آن زمان و شک و تردیدها که به خاطر طول غیبت او که در دلهایشان
پیدا مى شود و در نتیجه بیشتر آن ها از دین خارج مى شوند و ریسمان اسلام را از گردن
برمى دارند.... اینها باعث گریه من شده است . بحار: ج 51، ص 219؛ روایت تلخیص شده است .
|
-
۰
۰
- ۹۳/۰۲/۱۲