آموزش مهارتهای زندگی در سال ۱۹۷۹ و با اقدامات دکتر گیلبرت
بوتوین (Gilbert Botvin) آغاز گردید. وی در این سال یک مجموعه آموزش مهارتهای
زندگی برای دانشآموزان کلاس هفتم تا نهم تدوین نمود که با استقبال فراوان متخصصات
بهداشت روان مواجه گردید. این برنامة آموزشی به نوجوانان یاد میداد که چگونه با
استفاده از مهارتهای رفتار جرأتمندانه، تصمیمگیری، و تفکر نقاد، در مقابل وسوسه
یا پیشنهاد سوءمصرف مواد از سوی همسالان مقاومت کنند. هدف بوتوین طراحی یک برنامة
واحد پیشگیری اولیه بود و مطالعات بعدی نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی تنها در
صورتی به نتایج مورد نظر ختم میشود که همة مهارتها به فرد آموخته شود. پژوهشها
حاکی از آن بودند که این برنامه در پیشگیری اولیة چندین نوع مواد مخدر از جمله
سیگار موفق بوده است (بوتوین، ۲۰۰۰؛ بوتوین، ۲۰۰۲).
به دنبال این اقدام مقدماتی،
از سال ۱۹۹۳ به بعد سازمان جهانی بهداشت با هماهنگی یونیسف، برنامة آموزش مهارتهای
زندگی را بهعنوان یک طرح جامع پیشگیری اولیه و ارتقای سطح بهداشت روانی کودکان و
نوجوانان معرفی نمود (WHO، 1994؛ WHO & UNISEF، 1994؛ WHO، 2004). این برنامه
در کشورهای مختلف دنیا تجربه شد و گزارشهای امیدبخشی از کارایی این برنامه منتشر
گردید.
اهمیت مهارتهای زندگی:
پژوهشهای متعدد نشان دادهاند که خودـآگاهی
(self-awareness)، عزّتنفس (self-esteem)، و اعتمادبهنفس (self-confidence)،
شاخصهای اساسی توانمندیها و ضعفهای هر انسانی هستند (WHO، 1994). این سه ویژگی
فرد را قادر میسازند که فرصتهای زندگیاش را مغتنم شمرده، برای مقابله با خطرات
احتمالی آماده باشد، به خانواده و جامعهاش بیاندیشد و نگران مشکلاتی که در اطرافش
وجود دارد، باشد و به چارهاندیشی بپردازد. مهارتهای زندگی بهعنوان واسطههای
ارتقای سه ویژگی فوقالذکر در آدمها میتوانند فرد و جامعه را در راه رسیدن به
اهداف فوق کمک نمایند. یونیسف مهارتهای زندگی را در چندین سطح دستهبندی
میکند:
سطح اول، مهارتهای پایهای و اساسی روانشناختی و اجتماعی هستند. این
مهارتها به شدت متأثر از فرهنگ و ارزشهای اجتماعی میباشند، نظیر خودآگاهی و
همدلی.
سطح دوم، مهارتهایی هستند که تنها در شرایط خاص مورد استفاده قرار
میگیرند، نظیر مذاکره، رفتار جرأتمندانه، و حلّ تعارض.
سطح سوم، مهارتهای
زندگی کاربردی هستند، نظیر مبارزه با نقشهای جنسیتی سنتی یا امتناع از سوءمصرف
مواد. [1]
پی نوشت :
.[1] برگرفته
از کتاب: راهنمای عملی برگزاری کارگاههای آموزش مهارتهای زندگی: کتاب راهنمای
مدرس/ تألیف: لادن فتی... (و دیگران).- تهران: دانژه، ۱۳۸۵.
لِبَعْضِ
وُلْدِهِ: یا بُنَیَّ! لا تُواخِ أحَداً حَتّى تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ،
فَإذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخِبْرَةَ، وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ، فَآخِهِ عَلى إقالَةِ
الْعَثْرَةِ، وَ الْمُواساةِ فىِ الْعُسْرَةِ.[تحفالعقول،ص 164،س 21؛بحارالأنوار،ج
75،ص 105،ح 3.]
امام حسن
مجتبی علیه السلام به بعضى از
فرزندانش فرمود: اى پسرم! با کسى دوستى و برادرى بر قرار نکن مگر آن که او را از هر
جهت بشناسى و مورد اطمینان باشد، پس هنگامى که چنین فردى را یافتى در همه امور با
او باش.
بعد از افطار و نماز عشا به بستر رفتم. چون پاسی از نیمه ی شب گذشت، برخاستم و نماز شب را به جا آوردم، بعداز تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم. در این هنگام، نرجس نیز بیدار شد و نماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بیرون رفتم، تا از طلوع فجر باخبر شوم; دیدم فجر اول طلوع کرده و نرجس در خواب است. در این حال، به ذهنم خطور کرد که چرا حجت خدا آشکار نشد؟! نزدیک بود شکی در دلم ایجاد شود که ناگهان حضرت امام حسن عسکری علیه السلام از اتاق مجاور صدا زدند: ای عمه! شتاب مکن که موعود نزدیک است. من مشغول خواندن سوره «الم سجده» و «یس» شدم. در این هنگام ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. من او را به سینه چسباندم و نام خدا را بر زبان جاری کردم. امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: سوره ی قدر را برایش بخوان. آن سوره را خواندم و از نرجس پرسیدم: حالت چطور است؟ گفت: آنچه مولایت فرموده بود ظاهر شد. من دوباره سوره ی قدر را خواندم. کودک نیز در شکم مادر، همراه من سوره ی قدر را خواند که من ترسیدم. در این هنگام پرده ی نوری میان من و او کشیده شد، ناگاه متوجه شدم کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذکر خدا بود. هنگامی که او را برگرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است. در این موقع حضرت امام حسن عسکری علیه السلام صدا زدند: عمه! فرزندم را نزد من بیاور. وقتی نوزاد را نزد حضرت بردم، وی را در آغوش گرفت، و بر دست و چشم کودک دست کشید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: فرزندم! سخن بگو! پس آن طفل گفت: «اشهد انّ لا اله الا الله و اشهد انّ محمداً رسول الله» پس از آن به امامت امیرالمؤمنین علیه السلام و سایر امامان معصوم (علیهم السلام) شهادت داد و چون به نام خود رسید فرمود: «اللهم انجزلی وعدی و اتمم لی امری و ثبت و طأتی واملاء الارض بی عدلا و قسطاً» «پروردگارا! وعده ی مرا قطعی گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار، و زمین را به وسیله ی من از عدل و داد پر کن.» ( بحارالانوار، ج 51، ص 19، منتهی الامال، ج 2، ص 285، غیبت شیخ طوسی ص 141)
ارزش ها و ضد ارزش ها ( اخلاقى )
وَ قَالَ علی [علیه السلام] قُرِنَتِ الْهَیْبَةُ بِالْخَیْبَةِ وَ الْحَیَاءُ بِالْحِرْمَانِ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ .
ترجمه :.و درود خدا بر او ، فرمود: ترس با نا امیدى ، و شرم با محرومیت همراه است ، و فرصت ها چون ابرها مى گذرند ، پس فرصت هاى نیک را غنیمت شمارید.
«حسن بن علی بن حمزه بطاینی» که در عصر امام رضا علیه السلام می زیست، از جمله کسانی بوده که کتابی در پیرامون غیبت نوشته است. («قاموس الرجال»، ج3، ص 193)
«اَزِفَتِ الازِفَةُ» یعنی «وقت ظهور فرا رسیده است».
این جمله یکی از سه صدایی است که در هنگام ظهور قائم (عج)، همگان آن را می شنوند: «ای گروه مؤمنان وقت ظهور فرا رسیده است».
دو صدای دیگر با این عبارات شنیده می شود: یکی «لعنت خدا بر کسانی باد که بر محمّد صلی الله علیه و آله و سلّم و آل محمّد علیه السلام ستم روا داشتند» و دیگری اینکه، سیمایی بر خورشید ظاهر شده، ندا می دهد: «خداوند، ولی عصر حضرت محمّد بن الحسن، مهدی را برانگیخته است، به سخنان او گوش فرا دهید و او امر او را اطاعت کنید. («جزیزه ی خضراء»، ص 178)»
کلام شهید | |
خاطره نصف شب پشم پشم را نمی دید؛سوار تانک ، وسط دشت. کنار برجک نشسته بودم . دیدم یکی پیاده می آید. به تانک ها نزدیک می شد، سمت دور می شد. سمت ما هم آمد دستش را دور پایم حلقه کرد. پایم را بوسید . گفت « به خدا سپرده متون » گفتم « حاج حسین ؟» گفت « هیس ! اسم نیار.» رفت طرف تانک بعدی. شهید خرازی |
سؤال
دیدن که کسی که اعدام می کنن غسل داره؟ اگه داره غسل واجب یا مستحب؟ در عکس و اینترنت هم ببینیم همین حکمو داره یا نه؟ یا باید فقط اونجا حضور داشته باشیم؟ اگر حضور داشته باشیم صرف حضور ملاکه یا دیدن؟
جواب
غسل کردن برای دیدن شخص اعدامی به یک شرط مستحب است :عمدا برود تا در حال اعدام او را ببیند بنابراین اگر اتفاقی ببیند یا مجبور به دیدن باشد ، غسل مستحب نیست همچنین اگر تصویر آنرا ببیند یا فقط در محل اعدام حضور داشته باشد ولی نبیند
متن آیه
وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ
فَحَدِّثْ
ترجمه
و نعمت پروردگارت را (براى سپاس) بازگو کن.
تفسیر
نعمتها را از خدا بدانید و به آن مغرور نشوید. «نعمة ربّک»
بازگو
کردن نعمت یک نوع شکرگزارى است. «فحدّث»
نعمتها را محصولِ علم و تخصص و زرنگى
خود ندانید، بلکه لطف او بدانید «بنعمة ربّک...»
یاد نعمتها انسان را از یأس و
خودباختگى نجات داده و مقاومت او را در برابر حوادث زیاد مىکند. «بنعمة ربّک
فحدّث»
اگر بیمارى و فقر و سختى براى انسان رخ دهد، یاد سایر نعمتها براى او
مرهمى است. «و امّا بنعمة ربّک فحدّث»
- نعمتهاى الهى باید در مسیر رشد و تربیت
انسان باشد نه غفلت او. «نعمة ربّک»