امام جواد علیه السلام فرمودند :
مَن زارَها
عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الجَنَّةُ(بحارالأنوار ، ج 102، ص 266 )
هر کس او – حضرت معصومه سلام الله علیها - را با شناخت زیارت
کند بهشت پاداش او خواهد بود.
امام جواد علیه السلام فرمودند :
مَن زارَها
عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الجَنَّةُ(بحارالأنوار ، ج 102، ص 266 )
هر کس او – حضرت معصومه سلام الله علیها - را با شناخت زیارت
کند بهشت پاداش او خواهد بود.
هر تلاوتی، قرائت هست ولی هر قرائتی، تلاوت نیست؛ با این توضیح که: قرائت قرآن، تنها؛ خواندن قرآن است اما تلاوت قرآن، شمرده خواندن قرآن است به همراه تدبّر و اندیشه در معنای آن و عمل به احکام آن و امید به وعدهها و هراس از تهدیدها و عبرت از داستانهای قرآن.
قرآن کریم کتابی است که میتواند ظلمتهای جهل و مشکلات انسانها را برطرف کند و بهترین راه استفاده از این کتاب هدایت، خواندن و تدبّر و تفکّر در آیات آن است، به همین خاطر، خداوند متعال فرمود:( فَاقْرَۆُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن)(مزّمل/ ۲۰) هر مقدار که مىتوانید از قرآن بخوانید» و همچنین فرمود:( أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن ) (محمد/۲۴) آیا در قرآن نمىاندیشند؟
خواندن قرآن؛ عبادت
است و سبب جلای دلها و رفع فراموشی و بلغم:
پیامبر
اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: ( أَفْضَلُ
عِبادَةِ اُمََّتی قِرَاءَةُ القُرآنِ ) برترین عبادت امت من
خواندن قرآن است. و فرمود: ( إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ لَتَصْدَأُ کَمَا یَصْدَأُ
الْحَدِیدُ وَ إِنَّ جَلَاءَهَا قِرَاءَةُ الْقُرْآن ) همانا این دلها
زنگار میگیرد؛ همانطورى که آهن زنگار میگیرد و همانا جلاى دلها (از این زنگار)؛
خواندن قرآن است. و امام صادق (علیهالسلام)
فرمود: ( السِّوَاکُ وَ قِرَاءَةُ الْقُرْآنِ مَقْطَعَةٌ لِلْبَلْغَمِ )
مسواک
زدن و خواندن قرآن بلغم را میبرند. و در روایتی دیگر میفرماید:( ثَلَاثَةٌ یُذْهِبْنَ النِّسْیَانَ وَ یُحْدِثْنَ الذُّکْرَ قِرَاءَةُ الْقُرْآنِ
وَ السِّوَاکُ وَ الصِّیَام )سه چیز فراموشى را
میبرند و یاد میآورند، خواندن قرآن، مسواک زدن و روزه.
ارزش هاى رازدارى و خوشرویی (اخلاقى،سیاسی،اجتماعى)
وَ قَالَ علی[علیه السلام] صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ وَ رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ فِى الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَیْضاً الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُیُوبِ وَ مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیْهِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : سینه خردمند صندوق راز اوست و خوشرویى وسیله دوست یابى ، و شکیبایى ، گورستان پوشاننده عیب هاست . و یا فرمود : پرسش کردن وسیله پوشاندن عیب هاست ، و انسان از خود راضى ، دشمنان او فراوانند.
این بیماری را با ویژگیهای زیر بشناسیم:
1. جنبهی افراطی،
نامعقول، اجباری (فشار از درون است نه از بیرون) و نامتناسب دارند.
2. انصراف از
آنها مشکل است.
3. درماندگی مشخصی را در فرد باعث میشود.
4. دقت قابل
ملاحظهای را به خود اختصاص میدهد.
5. بازده فعالیتهای روزمره را تحت تأثیر
قرار میدهد. [1]
در وسواس روان شناختی (نابهنجار) به درمان جدّی نیاز است و در
درمان باید از روانشناس بالینی و روان پزشک کمک گرفت. و هر چه دیرتر اقدام شود
درمان مشکلتر میگردد
پی نوشت :
[1] . پیشین،
ص 158 ـ 157، (اقتباس).
«جمال الدین، حسن بن یوسف بن مطهّر حلّی» معروف به «علامه حلّی»، از علمای
برجسته قرن هشتم هجری است که در سال 726 ه.ق از دنیا رفت و در نجف اشرف به
خاک سپرده شد. او در تمام علوم اسلامی استاد ماهری بود و تألیفات او را بیش
از 500 جلد تخمین زده اند. وی «سلطان محمّد خدابنده» پادشاه مغول را شیعه
کرد و در این مسیر خدمت بزرگی به مذهب جعفری نمود.
«علامه حلّی» از کسانی است که به دیدار آقا امام زمان (عج) نائل آمده و از
وجود این خورشید فروزان بهره ها برده است. («حضرت مهدی (عج)، فروغ...»، ص
249)
رجوع شود به واژه: سیّد مرتضی
علقمیّه رجوع شود به واژه: اقامتگاه قائم (عج) در غیبت کبری
یکی از نشانه های ظهور، خروج مردی به نام شعیب بن صالح در سمرقند و یا
نیشابور است. شیخ طوسی رحمه الله خروج او را به نقل از امام سجاد علیه
السلام این گونه بیان کرده است: «خروج شعیب بن صالح پس از عوف سلمی و قبل
از خروج سفیانی است». [1] « ثُمَّ یَکُونُ خُرُوجُ شُعَیبَ بْنَ صالِحٍ
مِنْ سَمَرْقَنْد ثُمَّ یَخْرُجُ السُّفیانی...»
راوندی نیز از امام سجاد علیه السلام نقل کرده است: «پس خروج شعیب صالح از
سمرقند است». [2] شیخ صدوق رحمه الله خروج او را از نیشابور ذکر کرده است.
[3] .
از برخی روایات دیگر استفاده میشود: او پرچمدار حضرت مهدی ع لیه السلام و به عنوان پیش قراول آن حضرت انجام وظیفه میکند. [4] .
پی نوشت ها:
[1] کتاب الغیبة، ص 443.
[2] الخرائج والجرائح، ج3، ص1155، ح 61.
[3] کمالالدین، ج 2، ص 443، باب 43، ح 16.
[4] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 207؛ همچنین ر.ک: کنزالعمال، ج 4، ص 588، ح 39667 و39666؛ کتاب الفتن، ص 188.
کلام شهید | |
خاطره لباس های غواصیش رو بغل کرده بود و به اسمان نگاه میکرد. گفتم چرا نشسته ای؟ پاشو بیا لباست رو بپوش. دیگه بچه ها رفتند نگاهم کرد ، لبخند زد.گفتم یالا دیگه بپوش بیا یک خمپاره شصت آمد درست همان جایی که نشسته بود |
سؤال
با کوچکترین تحریک و صحبت با
دوستم حتی با نیمه نعوظ و گاها حتی با فکر کردن متوجه انزال یک قطره و گاها کمتر آب
به شکل منی (چسبنده و لزج) میشم اما نه جهش دارد و نه به اوج میرسم حتی گاهی با
استبراء متوجه خروجش میشم ؛ این مسئله خیلی گیجم کرده آیا هربار باید غسل کنم؟
جواب
در فرض سئوال مایع یاد شده منی محسوب نمی شود و غسل ندارد. (1)
1. آیت الله خامنه ای ، اجوبه الاستفتائات ، احکام جنابت
فشارها و محدودیتهای زمان امام
حسن عسکری، به دو علت، از دو پیشوای دیگر بیشتر بود:
الف) در زمان امام
عسکری-علیه السلام-شیعه به صورت یک
قدرت عظیم در عراق در آمده بود و همه مردم می دانستند که این گروه به خلفای وقت
معترض بوده و حکومت هیچ یک از عباسیان را مشروع و قانونی نمی داند، بلکه معتقد است
امامت الهی در فرزندان علی-علیه السلام-باقی است، و در آن زمان شخصیت ممتاز این خانواده امام حسن عسکری-علیه السلام-بود. گواه قدرت شیعیان،
اعتراف «عبید الله » ، وزیر «معتمد» عباسی، به این موضوع است. توضیح اینکه پس از
شهادت حضرت عسکری، برادرش جعفر «کذاب » نزد عبید الله رفت و گفت: منصب برادرم را به
من واگذار، من در برابر آن سالیانه بیست هزار دینار به تو می دهم. وزیر به او پرخاش
کرد و گفت: احمق! خلیفه آن قدر به روی کسانی که پدر و برادر تو را امام می دانند،
شمشیر کشید تا بلکه بتواند آنان را از این عقیده برگرداند، ولی نتوانست، و با تمام
کوششهایی که کرد توفیقی به دست نیاورد، اینک اگر تو در نظر شیعیان امام باشی نیازی
به خلیفه و غیر خلیفه نداری و اگر در نظر آنان چنین مقامی نداشته باشی، کوشش ما، در
این راه کوچکترین فایده ای نخواهد داشت.
ادامه دارد
سیره پیشوایان ص 620 - نویسنده: مهدی پیشوایی
- نرم افزار پیامبراعظم در اینترنت
متن آیه
وَمَا یَذْکُرُونَ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ
ترجمه
و تذکّر نمىیابند مگر آن که خداوند بخواهد. او سزاوار تقواست و سزاوار آمرزیدن است.
تفسیر
گرچه انسان داراى
اختیار است: «فمن شاء ذکره» امّا خواست او به تنهایى کافى نیست و تا خدا نخواهد
چیزى واقع نمىشود. «و ما یذکرون الّا ان یشاء اللّه»
پند گرفتن از تذکّرات الهى
جز با توفیق الهى میسر نمىشود. «و ما یذکرون الّا ان یشاء اللّه»
کفّار لجوج و
سرسخت به هیچ قیمتى ایمان نمىآورند، جز آن که خداوند بخواهد و آنان را مجبور کند
(که خداوند هم چنین نمىکند). «و ما یذکرون الّا ان یشاء اللّه»
تنها خداوند،
سزاوار آن است که از او پروا کنیم و اگر خلافى انجام دادیم، فقط اوست که مىتواند
ما را عفو کند و ببخشد. «هو اهل التقوى و اهل المغفرة»