قرآن کلام نورانی

قرآن کلام نورانی

قرآن کلام نورانی
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

شرایط سیاسی زمان امام حسن عسکری علیه السلام

امام علی علیه السلام فرمودند :

امام حسین علیه السلام فرمودند :

پیش داوری

ویژگی های دوران امامت امام هادی علیه السلام

امام هادی علیه السلام

مثلث عشق

لباس بدن نما

علم بهتر است یا ثروت؟!

آقای عباسی چرا از رهبر انتقاد نمی کنید؟

سؤالهای شب اول قبر

اسرار نام های حضرت فاطمه (س)

حکم شوخی با نامحرم چیست؟

نظر رهبر معظم انقلاب راجع به عید نوروز

نوروز

پیامبر و اهل بیت ایشان عالی ترین سرمشق اخلاقی برای دنیای بشریت هستند

تقویم دسکتابی شمیم یار 1393

زیارت جامعه کبیره

قرار نهاوند منشاوی سوره آل عمران آیه 8

تغییر جنسیّت‌ ناراضیان جنسی

کلیپی زیبا از خدام حرم امام حسین علیه السلام

کلیپی زیبا از پسر 3 ساله - حافظ کل قرآن

تلاوت استاد سعید طوسی در سنین نوجوانی...

حوادث 11 سپتامبر در قرآن

جملات زیبا چارلی چاپلین به دخترش

آیا خانه و ماشین ولوازم مورد نیاز انسان یا خانواده خمس دارد؟

خاطره ای از سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت

نظر مراجع نسبت به موسیقی درمانی برای افسردگی و غیره ...

دعای امیر المؤمنین با صدای سماواتی در مسجد کوفه

آیا پس انداز حقوق ماهیانه خمس دارد؟

آخرین نظرات
نویسندگان

۵۷۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۴
اسفند


دریافت
حجم: 212 کیلوبایت
توضیحات: دانلود نرم افزار


  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند

فاطمه الزهراء سلام الله علیها فرمودند :   


حرم [الله] الشِّرْکَ إخْلاصا لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ، فَاتَّقُوا اللّه حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُّنَ إ لاّ وَ اءنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ اءطیعُوا اللّه فیما اءمَرَکُمْ بِهِ، وَ نَهاکُمْ عَنْهُ، فَاِنّهُ، إ نَّما یَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءِ. (ریاحین الشّریعة ، ج 1، ص 312؛ فاطمة الزهراء سلام الله علیها ، ص 360، قطعه اى از خطبه طولانى و معروف آن مظلومه )
 و خداوند سبحان شرک را حرام گرداند تا آن که همگان تن به ربوبیّت او در دهند و به سعادت نائل آیند؛ پس آن طورى که شایسته است باید تقواى الهى داشته باشید و کارى کنید تا با اعتقاد به دین اسلام از دنیا بروید.بنابر این باید اطاعت و پیروى کنید از خداوند متعال در آنچه شما را به آن دستور داده یا از آن نهى کرده است ، زیرا که تنها علما از خداى سبحان خوف خواهند داشت .

  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند




دریافت
حجم: 549 کیلوبایت

  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند




دریافت
حجم: 3.14 مگابایت

  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند
صدای گریه می آمد. فکر کرد خواب می بیند. آهسته پلک هایش را باز کرد. اتاق تاریک بود. نیم خیز شد. برادر کوچکش خوابیده بود. مادر نبود. مهتاب به گوشه ای تابیده بود. صدای گریه بلندتر شد. کسی ناله می کرد، شبیه صدای مادر بود. شاید برای مادر اتفاقی افتاده بود. فوری پرده سبز را کنار زد، برخاست و به طرف پنجره رفت.
حیاط مهتابی بود. سایه نخل روی دیوار دیده می شد. به یاد پدر افتاد. چند روز پیش با پدر بزرگ رفته بود جنگ. ترسید. فوری به سوی در رفت. چه اتفاقی افتاده؟
صدای مادر از اتاق کناری می آمد. کفش هایش را پوشید. به طرف اتاق رفت. مادر را دید. نشسته بود. دست هایش را بالا برده بود. گریه می کرد و اسم کسی را صدا می زد. جلوتر رفت. کنار در ایستاد. مادر اسم همسایه را می گفت و از خدا می خواست او را هدایت کند. می دانست که دشمن پدر بزرگ است. مادر اشک می ریخت و دعا می کرد مردانی که به جنگ رفته اند سالم برگردند. اسم یک یک همسایه ها را زمزمه می کرد.
مدتی صبر کرد. به یاد خانه خودشان افتاد. شب کمی نان خشک خورده بودند. پدر هم که رفته بود جنگ. مادر در دعاهایش بیشتر برای همسایه ها کمک می خواست.
آواز خروسی بلند شد و فکر حسن را پاره کرد. چرا مادر برای خودشان دعا نمی کرد. دوست داشت پدر را دوباره ببیند و روی شانه های پدر بزرگ سوار شود. اگر آن ها برنمی گشتند؟! کمی ناراحت شد. خروس دوباره خواند. حسن در فکر پدر بود که مادر بلند شد. در جواب او که می پرسید چرا بیدار شده است نتوانست چیزی بگوید. گفت: «مادر!»
- جان مادر!
صدای مادرش را خیلی دوست داشت. نسیم ملایمی وزید. دست گرم او را گرفت. پرسید: «مادر! چرا برای خودتان دعا نکردید؟»
فاطمه نشست. موهای نرم پسرش را نوازش کرد. با مهربانی او را در آغوش گرفت. آغوش مادر گرم بود و بوی خوشی می داد. گفت: «فرزندم! ابتدا باید به فکر همسایه بود بعد خانه خود».
حسن دو دست در گردن مادر انداخت. دلش می خواست در آغوش مادر بخوابد. بوسه مادر برایش شیرین بود. به یاد پسر همسایه رو به رویی افتاد که پدرش را در جنگ از دست داده بود. وقتی مادر او را بلند کرد تا به اتاق ببرد آرزو کرد خدا کند گرسنه نباشد. (1)

پی نوشت:
1. منبع: کشف الغمه، ج 1، ص 467 و بحارالانوار، ج 86، ص 363.
منبع: قاصدک، شماره 30، صص 37 – 36.
  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند




دریافت
حجم: 1.06 مگابایت

  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند

همه نیازهای ما حتی تفریح نیاز به ضوابطی دارد. سنت های جامعه در صورتی مشروع است که منابع دینی آن را تأیید کنند. مسلمانی به حرف نیست به رعایت ضابطه هاست. مراسم چهارشنبه سوری به دلیل مجموعه ای از آفات زیر مجوز شرعی ندارد:
ترویج خرافات.
آزار رساندن به دیگران.
سلب آسایش و امنیت عمومی.

ایجاد خسارت مالی و جانی به خود و دیگران. پیامبر صلی الله فرمودند: ملعون من ضار مؤمناً.

ایجاد مزاحمت برای دیگران
ایجاد ترس و وحشت.
اسراف و از بین بردن سرمایه ها.
مخالفت با ضوابط و قوانین کشور. [1]

پی نوشت :

[1] . محمود اکبری، احکام دو دقیقه ای، چاپ دوم، نشر فتیان، قم، 1391، ص206.

  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند


دریافت
حجم: 8.08 مگابایت

  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند


جواب

در ذبح مرغ و هر حیوان دیگر علاوه بر وجوب رو به قبله بودن و ذکر «بسم الله» و آهن بودن آلت ذبح و مسلمان بودن ذابح باید عمل ذبح به نحوى باشد که مستند به ذابح گردد مثل آنکه چند مرغ را بخواباند و تیغه ماشین را بکشد تا گردن آنها را ببرد.

  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند

از جمله علائم حتمیّه ظهور حضرت قائم (عج)، کسوف آفتاب در نیمه ماه رمضان و خسوف ماه در آخر همان ماه است. («منتهی الآمال»، باب 14، فصل 7، علامت 8)

  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند




دریافت
حجم: 598 کیلوبایت

  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند

راه شناخت عاقل و احمق ( اخلاقى (

وَ قَالَ  علی[علیه السلام] لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ

ترجمه :.قال الرضى و هذا من المعانى العجیبة الشریفة و المراد به أن العاقل لا یطلق لسانه إلا بعد مشاورة الرویة و مؤامرة الفکرة و الأحمق تسبق حذفات لسانه و فلتات کلامه مراجعة فکره و مماخضة رأیه فکأن لسان العاقل تابع لقلبه و کأن قلب الأحمق تابع للسانه .
و درود خدا بر او، فرمود : زبان عاقل در پْشت قلب اوست ، و قلب احمق در پْشت زبانش قرار دارد.این سخنان ارزشمند و شگفتى آور است ، که عاقل زبانش را بدون مشورت و فکر و سنجش رها نمى سازد . اما احمق هر چه بر زبانش آید مى گوید بدون فکر و دقت ، پس زبان عاقل از قلب او و قلب احمق از زبان او فرمان مى گیرد
.

  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند



دریافت
حجم: 1.5 مگابایت

  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند

کلام شهید
 هیچ گاه از یاد خدا غافل نشوى، و همیشه تقوا را پیشه کن.
شهید محمد طالبى

خاطره
 یازده ماه اسیر بود و بعد هم زنده به گورش کرده بودن.وقتی پیداش کردیم موهای سرش رو تراشیده بودن و همه ی ناخناش رو کشیده بودن،همه جای بدنش کبود بود و سرش هم شکسته.خانم های مسن نمی ذاشتن جوونا برن تو غسال خونه؛وقتی هم که اومدن بیرون،قدرت تعریف کردن نداشتن.
خدا رحمتش کنه؛دختر کم حرف و آرومی بود،ولی وقتی می خواست حدیث و روایت یا داستان بگه،حسابی تلافی می کرد و از گفتن خسته نمی شد. (شهیده ناهید فاتحی کرجو)
  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند




دریافت
حجم: 6.63 مگابایت


  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند

«شیخ زین الدّین، علی بن فاضل» اهل مازندران و از شهرکی به نام «إبْریم» بود. («نجم الثّاقب»، ص 296)
وی یکی از شیوخ صالح باورع و ساکن نجف اشرف بود که در حدود سال 690 ه.ق طی یک ماجرائی که خودش نقل کرده است وارد«جزیره خضراء» شده و در آنجا با یاران خاصّ آن حضرت به گفتگو نشسته است.
«علی بن فاضل»، داستان خود را به طور مفصّل همراه با مسائلی در کتابی به نام «الفوائد الشّمسیّة» آورده است.
خلاصه ماجرا از زبان علی بن فاضل مازندرانی:
«وارد شهری از شهرهای غرب (اسپانیا) شدم، مرکبهائی از بلاد امام عصر (عج) وارد آنجا شد، یکی از مسافرین آنها پیر مردی بود که چون مرا دید گفت: نام تو چیست؟ گمان می کنم علی باشد.
گفتم آری،
گفت: نام پدرت چیست؟ گویا فاضل باشد.
گفتم: آری، چه خوب نام من و پدرم را می شناسی.
گفت: بدان که نام واصل و وصف و خصوصیّات تو را برای من بیان کرده اند و من تا جزیره خضراء با تو هستم.
بسیار خوشحال شدم. مرا با خود به دریا برد، روز شانزدهم به آب سفیدی رسیدیم، پرسیدم اینجا کجاست؟
گفت: بحر ابیض است و آن، جزیره خضراء است، که این آب سفید اطرافش را گرفته است و به حکمت خداوند چون کشتیها و وسائل نقلیّه دیگر دشمنان به اینجا رسند غرق می شوند و به آن حضرت دست نیابند.
سپس وارد جزیره خضرا شدیم و رفتیم در مسجد، شخصی به نام «سیّد شمس الدّین» را دیدم که می گفت: من از نوه های امام عصر (عج) هستم. (نوه پنجم). پس از گفتگوئی به او گفتم: هرگز امام را دیده ای؟
گفت: «نه ولی پدرم نقل کرد که صدای امام را شنیده ام و خودش را ندیده ام و امّا جدّم، هم خودش را دیده است و هم صدایش را شنیده است».
آنگاه با آن سیّد از شهر بسرون رفتیم و به پیر مردی رسیدیم، از سیّد احوال آن پیر مرد را پرسیدم، گفت: «این کوه را می بینی، در وسط آن جای خرّمی است و در آن چشمه ای است و کنار چشمه، قبّه ای است و این مرد با رفیقش خادم آن قبّه است، من هر صبح جمعه می روم آنجا خدمت امام عصر (عج) (البته با توجّه به آغاز ماجرا خود امام را نمی بیند و صدایش را نمی شنود) و در قبّه دو رکعت نماز می خوانم و کاغذی می یابم که در آن حکم مرافعه ای را که در هفته به من رجوع می کنند در آن نوشته، کا غذ را برمی دارم و هر چه در آن نوشته به آن عمل می کنم».
علی بن فاضل می گوید: از خادمها خواهش کردم مرا به حضور امام (عج) ببرند، گفتند: راهی ندارد، آن رفیقم به من گفت: «دستور آمده که تو را به وطن برگردانم، برای من و تو مخالفت روا نیست». («حضرت مهدی (عج)، فروغ...»، ص 68 به نقل از «اثباة الهداة»، ج 7، ص 371)

  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند


دریافت
حجم: 786 کیلوبایت


  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند

محمد بن ابراهیم بن مهزیار (ره ) که پسر وکیل امام حسن عسکری علیه السلام در اهواز بود می گوید: بعد از وفات امام حسن عسکری علیه السلام، درباره جانشین آن حضرت ، شک کردم ، و نزد پدرم (ابراهیم ) مال زیادی که مربوط به امام علیه السلام بود، جمع شده بود، پدرم آن مال را برداشته و سوار کشتی شد، و من نیز برای بدرقه به دنبالش رفتم ، در کشتی تب سختی کرد و گفت : پسر جان مرا بر گردان که این بیماری ، نشانه مرگ است ، و به من گفت : نسبت به این مال از خدا بترس (و آن را از دستبرد ورثه و دیگران حفظ کن و به صاحبش ‍ برسان )، و وصیت خود را به من کرد و پس از سه روز از دنیا رفت .
من با خود گفتم : پدرم وصیت بی موردی نکرده است ، من این اموال را به بغداد می برم و خانه ای در آنجا اجاره می کنم ، و این اموال را در آنجا نگه می دارم تا امام بر حق برای من ثابت گردد، آنگاه آن اموال را به او می سپردم ...
به بغداد رفتم و اموال را در خانه ای اجاره ای ، کنار شط، جای دادم ، پس از چند روز از آستان قدس امام زمان عجل الله فرجه نامه ای برای من آمد که نمام مشخصات آن اموال ، و حتی قسمتی از آن را که خودم نمی دانستم ، در آن نامه نوشته شده بود، من اطمینان یافتم و همه آن اموال را به آن نامه رسان سپردم ، پس از چند روز، نامه دیگری آمد که ما تو را به جای پدرت نصب کردیم ، خدا را شکر و سپاسگزاری کن . ( ترجمه ارشاد شیخ ، ج 2، ص 333 و 334)
داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم علیهم السلام
نوشته : محمد محمدی اشتهاردی

  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند



دریافت
حجم: 431 کیلوبایت


  • علی اکبر هدایتیان
۲۴
اسفند

متن آیه

لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ


ترجمه

فرزند نیاورده و فرزند کسى نیست.


تفسیر

صَمَدیّت و بی ‏نیازى خداوند از همه چیز، دلیل آن است که او نیاز به فرزند و والدین ندارد. «اللّه الصمد. لم یلد و لم یولد»
خداوند علّتى ندارد و از چیزى به وجود نیامده است. «و لم یولد»
مولود، معلول است و نمى‏تواند خدا باشد. «و لم یولد» (چگونه مسیحیان عیسى را مولود مریم، ولى باز هم او را خدا می دانند؟)

  • علی اکبر هدایتیان