قرآن کلام نورانی

قرآن کلام نورانی

قرآن کلام نورانی
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

شرایط سیاسی زمان امام حسن عسکری علیه السلام

امام علی علیه السلام فرمودند :

امام حسین علیه السلام فرمودند :

پیش داوری

ویژگی های دوران امامت امام هادی علیه السلام

امام هادی علیه السلام

مثلث عشق

لباس بدن نما

علم بهتر است یا ثروت؟!

آقای عباسی چرا از رهبر انتقاد نمی کنید؟

سؤالهای شب اول قبر

اسرار نام های حضرت فاطمه (س)

حکم شوخی با نامحرم چیست؟

نظر رهبر معظم انقلاب راجع به عید نوروز

نوروز

پیامبر و اهل بیت ایشان عالی ترین سرمشق اخلاقی برای دنیای بشریت هستند

تقویم دسکتابی شمیم یار 1393

زیارت جامعه کبیره

قرار نهاوند منشاوی سوره آل عمران آیه 8

تغییر جنسیّت‌ ناراضیان جنسی

کلیپی زیبا از خدام حرم امام حسین علیه السلام

کلیپی زیبا از پسر 3 ساله - حافظ کل قرآن

تلاوت استاد سعید طوسی در سنین نوجوانی...

حوادث 11 سپتامبر در قرآن

جملات زیبا چارلی چاپلین به دخترش

آیا خانه و ماشین ولوازم مورد نیاز انسان یا خانواده خمس دارد؟

خاطره ای از سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت

نظر مراجع نسبت به موسیقی درمانی برای افسردگی و غیره ...

دعای امیر المؤمنین با صدای سماواتی در مسجد کوفه

آیا پس انداز حقوق ماهیانه خمس دارد؟

آخرین نظرات
نویسندگان

۸۳ مطلب با موضوع «شهدا» ثبت شده است

۲۰
بهمن

کلام شهید
 و شما اى پدر و مادر عزیزم! مانند بقیه ى بازماندگان شهیدان بخصوص شهداى صدر اسلام، صبر و مقاومت داشته باشید.

شهید سیداحمد قاسم زاده قائن

خاطره
 استخاره کرد . بد آمد . گفت« امشب عملیات نمی کنیم.» بچه ها آماده بودند . چند وقت بود که آماده بودند . حالا او میگفت« نه» وقتی هم که می گفت « نه » کسی روی حرفش حرف نمی زد. فردا شب دوباره استخاره کرد.بد آمد. شب سوم، عراقی ها دیدند خبری نیست، گرفتند خوابیدند. خیل هاشان را با زیر پیراهن اسیر کردیم.
شهید ردائی پور
  • علی اکبر هدایتیان
۱۹
بهمن

کلام شهید
 و توای جوان، بکوش که از اسارت دنیا برهی و آنگاه پاسدار قرآن و یار الله و مدافع حق باشی.
شهید مجید خاکبازی


خاطره
 احترام خاصی بهم می گذاشت.همیشه جلوم بلند میشد.یه بار که تازه از منطقه برگشته بود ، رفتم توی اتاق تا ببینمش،دیدم بر خلاف همیشه جلوم بلند نشد.مطمئن بودم که اتفاقی براش افتاده.چون سابقه نداشت که با ورود من از جاش بلند نشه
وقتی کنارش نشستم بهم گفت:شرمنده که نتونستم جلوت بلند بشم،چهار پنج روزه که به دلیل کار زیاد پوتینم رو از پام در نیاوردم،واسه همین پوست پاهام پوسیده و زخم شده،نمی تونم روی پاهام بأیستم...
خاطره ای از زندگی سردار شهید عباس کریمی
  • علی اکبر هدایتیان
۱۸
بهمن

کلا م شهید
 و بدانید، نماز خوب انسان را از فحشاء و منکر دور می کند، نماز را با حضور قلب اقامه کنید.
شهید علی رجبی


خاطره
 صبح تا شب تمرین غواصی داشتیم . دویدن توی گل و لای ، شیرجه زدن شنا در آب سرد ، رفته بودیم جبهه یعنی !
شبها هم درس می خواندیم دانشجو ها درس دانشگاه و ما هم جزوه کنکور ، یک کتری چای درست می کردیم و می نشستیم به درس خواندن .
نتیجه کنکور احمد وقتی آمد که شهید شده بود .
رتبه دوم پزشکی .
  • علی اکبر هدایتیان
۱۷
بهمن

کلام شهید
 و این انقلاب را که نتیجه انقلاب در وجود تک تک ایرانیان است پاس دارید و از آن غافل نباشید.
شهید مجید پورکرمان


خاطره
 گفت « امشب من این جا بخوابم ؟» گفتم « بخواب . ولی پتو نداریم.» یک برزنت گوشه ی سنگر بود. گفت « اون مال کیه ؟» گفتم « مال هیشکی .بردار بخواب.» همان را برداشت کشید رویش .دم در خوابید. صبح فردا، سر نماز ، بچه ها به ش می گفتند« حاج حسین شما جلو بایستید.»

شهید خرازی
  • علی اکبر هدایتیان
۱۶
بهمن

کلام شهید
 نمازهای جماعت، دعای کمیل و توسّل ها را با شکوهتر و پر جمعیّت تر کنید که همه پیروزی های ما از همین دعاهاست.
شهید حسین غلامی محب


خاطره
 توی خط مقدم فاو بودیم
بچه ها سر آر پی جی رو باز می کردند و داخلش سیر می ریختند
شلیک که می کردیم بر اثر انفجار و گرما ، بوی تند سیر فضا رو می پوشاند
بیچاره عراقی ها فکر می کردند ایران شیمیایی زده
یه ترسی وجودشون رو می گرفت که بیا و ببین
  • علی اکبر هدایتیان
۱۵
بهمن

کلام شهید
 نماز، مؤمن را عوض می کند و به انسان سیر می دهد، از معقول به سوی مشهود. نماز برای سلب عادت است پس باید مواظب بود که خودش یک عادت نشود.
شهید فرهاد حسینعلی


خاطره
 قرار بود درجه سرلشگرى بگیره
اونم از دست امام خامنه ای حفظه الله
«گفتیم به سلامتى مبارکه بابا»
خندید. تند و سریع گفت «خوش بحالم. امّا درجه گرفتن، فقط ارتقاى سازمانى نیست
وقتى آقا درجه رو بذارن رو دوشم، حس مى کنم ازم راضیَن
وقتى ایشون راضى باشن ، امام عصر علیه السلام هم راضین
همین برام بسه
خاطره ای از زندگی شهید صیاد شیرازی
  • علی اکبر هدایتیان
۱۴
بهمن

کلام شهید
 نماز ستون دین اسلام است و اسلام ستون انسانیّت.
شهید سید عباس غنی


خاطره
 برا سنگرش کولر نصب کرده بودند.دیدم اومده بیرون و توی سایه خوابیده.ازش پرسیدم: « مگه کولر مشکلی پیدا کرده؟ چرا توی سنگر نمی خوابید توی این گرما؟ » گفت: « مگه همه ی رزمنده ها کولر دارند که زیر باد خُنکش استراحت کنند؟ من هم یکی از آنها ... »
  • علی اکبر هدایتیان
۱۳
بهمن

کلام شهید
 نماز را اول وقت و به جماعت بخوانید که منشاء همه سعادت ها نماز است.
شهید حسین شمشیری


خاطره
 توی تفحص شهدا، دفترچه یادداشت یه شهید شانزده ساله رو پیدا کردیم.گناهان هر روزش رو توی اون یادداشت کرده بود.گناهان رو که می خوندم ، اینا بودن:
• سجده نماز ظهر طولانی نبود
• زیاد خندیدم
• هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد
  • علی اکبر هدایتیان
۱۲
بهمن

کلام شهید
 نماز جماعت و جمعه را ترک نکنید و کارهایتان را برای خدا انجام دهید.
شهید عبدالله پاکدامن شبستری


خاطره
 در سالهای اول زندگی,یک روز مشغول اتو کردن لباس هایش بودم.در همین حال از راه رسید و از من گله کرد و گفت: شما خانم خانه هستید و وظیفه ای در قبال کارهای شخصی من ندارید. شما همین که به بچه ها رسیدگی میکنید,کافی ست. تا آنجایی که به یاد دارم, حتی لباسهایش را خودش می شست و بعد از خشک شدن, اتو می زد و هیچ توقعی از بنده نداشت.
سردار شهید علی صیاد شیرازی
  • علی اکبر هدایتیان
۱۱
بهمن

کلام شهید
 نماز برّنده ترین سلاح برای نابودی دشمنان خدا و کمال انسانیت و کوبنده ترین سلاح برای دشمنان است.
شهید حمید پورسعید


خاطره
 چهل نفر می خواستندکه بروند پشت تپه ها ، نگذارند دشمن نیروها را دور بزند. گفته بودند ممکن است برگشتی نباشد. چهل و هفت نفر داوطلب شدند، با من چهل و هشت نفر. مانده بودیم توی اتوبوس منتظرکه نفربر بیاید. نیامد.زیاد صبرکردیم، خبری نشد . تلفن کردم به دکتر. خندید. خیلی خندید. گفت « کجایی تو؟ من فکرکردم رفتی بهشت . زود برگرد.» اتوبوس اشتباه رفته بود. عراق هم منطقه را زده بود، با همه ی نیروهایش.
خاطره ای از زندگی شهید مصطفی چمران
  • علی اکبر هدایتیان
۱۰
بهمن

کلام شهید
 نگذارید نماز یومیه قضا شود، چرا نماز انسان را از تمام کارهای زشت باز می دارد.
شهید علی ثابتی


خاطره
 اول که رفته بودیم گفتند کسی حق ورزش کردن نداره.یه روز یکی از بچه ها رفت ورزش کرد.مامور عراقی تا دید ، خودکار و کاغذ برداشت و اومد برا نوشتن اسم دوستمون.
گفت : ما اسمک؟ اسمت چیه؟رفیقمون هم که شوخ بود ، برگشت گفت : گچ پژ ! باور نمی کنید،تا چند دقیقه اون مامور عراقی هر کاری کرد این اسم رو تلفظ کنه نتونست.آخرشم ول کرد گذاشت و رفت.ما هم همینطور می خندیدیم...
  • علی اکبر هدایتیان
۰۹
بهمن

کلام شهید
 نکند قرآن را فراموش کنید. هیچ وقت گول نخورید. مواظب باشید.
شهید محمدحسن قلى زاده

خاطره
 برادرم هردومان را خوب می شناخت. آمد به من گفت: «زندگی کردن با مهدی خیلی سخته ها، صفیه.» گفتم: «می دونم.» گفت: «مطمئنی پشیمان نمی شوی؟» با اطمینان کامل گفتم: «بله.» شاید فکر مهریه هم از همین جا توی ذهنم شکل گرفت که باید ساده باشد. آن قدر ساده که هیچ کس نتواند فکرش را بکند. مهدی هم به همین فکر می کرد. وقتی گفت: «یک جلد کلام الله و یک قبضه کلت» شادی در چشم های هردومان و در سکوتی که پیش آمد، موج زد.
شهید مهدی باکری
  • علی اکبر هدایتیان
۰۸
بهمن

کلام شهید
 نکند خداى ناکرده بى تفاوت بمانید و دنیا را به آخرت ترجیح دهید.
شهید مسلم حاجى زاده نوغاب


خاطره
 فکش اذیتش می کرد. دکتر معاینه کرد و گفت «فردا بیا بیمارستان.» باید عکس می گرفت. عکسش که آماده د،رفتیم دکتر ببینه. وسط راه غیبش زد. توی راه روهای بیمارستان دنبالش می گشتیم. دکتر داشت می رفت.بالأخره پیداش کردم. یه نفر رو کول کرده بود داشت از پله ها می برد بالا. یه پیرمرد رو
شهید مهدی باکری
  • علی اکبر هدایتیان
۰۷
بهمن

کلام شهید
 من کوچکتر از آنم که پیامى براى ملت شهید پرور داشته باشم. اما مردم مستضعف ایران! بدانید که دفاع از کشور ایران و انقلاب اسلامى و ناموس و شرف، یک شاخه اى از نعمت هاى خداوندى است.
شهید رضا چنارانى


خاطره
 از جبهه برگشته بود برای مرخصی. دیر وقت بود که رسید خانه.زمستان بود و هوا هم سرد.کلید در حیاط را داشت ولی در ورودی هال از پشت قفل بود. رفته بود توی زیرزمین و همان جا روی خاک ، توی سرما و بدون پتو خوابیده بود.
نمی خواست کسی را بیدار کند.
دانش آموز شهید مسعود دارابی
  • علی اکبر هدایتیان
۰۶
بهمن

کلام شهید
 می گویند تقوا از تخصص لازم تر است، آ نرا می پذیرم، اما می گویم: آنکس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد، بی تقواست.
شهید مصطفی چمران


خاطره
 سال آخر دبیرستان بود.شب با مهمون غریبه اى اومد خونه.شام بهش داد و حسابى ازش پذیرایى کرد.مى گفت: از شهرستان اومده و توی تهران آشنایی نداره.فردا صبح اداره ى ثبت کار داره ، بعدش میره.دلش نمى آمد کسى گوشه ى خیابان بخوابه
به بزرگی دلش غبطه خوردم...
خاطره ای از زندگی سردار شهید حسن باقری
  • علی اکبر هدایتیان
۰۵
بهمن

کلام شهید
 مى خواهم که بعد از شهادتم، صبر کنى و همچون زینب(س) با مشکلات بسازى و پیام مرا به گوش همه برسانى.
شهید محمدصادق قدسیى


خاطره
 تازه اومده بود جبهه.یه رزمنده رو پیدا کرده بود و ازش می پرسید: وقتی توی تیررس دشمن قرار می گیری ، برا اینکه کشته نشی چی میگی؟ اون رزمنده هم فهمیده بود که این بنده تازه وارده شروع کرد به توضیح دادن:اولاْ باید وضو داشته باشی،بعد رو به قبله و طوری که کسی نفهمه باید بگی: اللهم الرزقنا ترکشنا ریزنا بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم الراحمین
بنده خدا با تمام وجود گوش میداد ،ولی وقتی به ترجمه ی جمله ی عربی دقت کرد ، گفت:اخوی غریب گیر آوردی؟
  • علی اکبر هدایتیان
۰۴
بهمن

کلام شهید
 مهمترین حربه اى که بر قلب دشمن مى توانید وارد کنید، امروز با حجاب اسلامى است
شهید محمدحسن قلى زاده


خاطره
 سر به سرش می گذاشتیم.
بچه اخه تو این کاره ای؟ اومدیم و توی عملیات نتونستی معبر رو باز کنی. اون وقت ما چکار کنیم؟
اون وقت حبیب که نمرده. خودمو میندازم رو موانع. شما از روی من رد میشین
شب عملیات، همان توی آب درگیری شروع شده بود. فرصت نبود تخریبچی ها سیم خوار دارها را باز کنند.
حبیب سر حرفش بود.
  • علی اکبر هدایتیان
۰۳
بهمن

کلام شهید
 مواظب باشید که در صحنه ى امتحان الهى مردود نشوید و شرمسار در قیامت نباشید که پاسخ ندهید چرا مقدمه ى ظهور ولى و حجت خدا را فراهم نکردید؟
شهید محمدحسین فاضلى


خاطره
 سرهنگ بود. سرهنگ زمان شاه خدمت کرده بود . اهل نماز و دعا نبود. مصطفی راکه می دید؛ سلام نظامی می داد. هر دو فرمانده بودند . مصطفی که دعا می خواند ، می آمد یک گوشه می نشست. روضه خواندنش را دوست داشت. چراغ ها که خاموش می شد، کسی کسی رانمی دید . قنوت گرفته بود . سرش را انداخته بود پایین، گریه می کرد. یادش رفته بود فرمانده است. بلند بلند گریه می کرد. می گفت « همه ی این ها را از مصطفی دارم.»
شهید ردائی پور
  • علی اکبر هدایتیان
۰۲
بهمن

کلام شهید
 من علاقمندم که با بی آلایشی تمام، همیشه در میان بسیجی ها باشم و به درد دل آنها برسم.
شهید حاج حسین خرازی


خاطره
 برنامه های تلویزیون زمان شاه خیلی مبتذل بودن؛واسه همین پدربزرگش که روحانی بود؛اجازه نمی داد بچه ها و نوه هاش بشینن و اونا رو تماشا کنن.بعضی وقتها بچه ها برای دیدن تلویزیون اصرار می کردن،اما زهرا همیشه طرف پدر بزرگش بود و از این کارش دفاع می کرد.
می گفت:«ما یه خونواده روحانی هستیم و وظیفه داریم مردم رو با دین آشنا کنیم.واسه همین باید اول خودمون بهش عمل کنیم تا همه از ما یاد بگیرن.»
(شهیده سیده زهرا زکی پور)
  • علی اکبر هدایتیان
۰۱
بهمن

کلام شهید
 من راهی را که انتخاب کرده ام ان شاء الله راه همه انبیای خداوند و راه همه معصومین می باشد. بهترین راه، راه خداوند است.   
شهید جعفرعلی چگینی



خاطره

توی خرمشهر محمد حسین و دوستش هر دو با هم مجروح شده بودند.
از بیمارستان که مرخص شدند، برگشتند خط مقدم. فرمانده گفت باید به خانه هایتان برگردید.
اشک توی چشمان حسین حلقه زده بود.
به فرمانده گفت من به شما ثابت می کنم که می توانم به خط بروم و لیاقت آن را دارم.

شهید فهمیده

  • علی اکبر هدایتیان